..:: یك لیوان پر از آسمان ::..

متن مرتبط با «ناشناس» در سایت ..:: یك لیوان پر از آسمان ::.. نوشته شده است

و من، عاشق او در باران .... | ناشناس

  • لیوان ۱۴۰۲/۰۸/۲۵، 9:21 شانه به شانه‌یِ من،دست در دستِ من،غرق در عشقِ من،و با تمامِ من زیرِ باران قدم میزد.باران که به صورتش میخورد،دستانم را رها میکرد، می‌چرخید، می‌رقصید و با صدایِ دلربایش بلند می‌گفت؛" خدایااا، من عاشقِ بارونم".او عاشقِ باران بود،و من، عاشق او در باران ....#ناشناس ناشناس بخوانید, ...ادامه مطلب

  • من از لهجه چشمان تو زبان آموختم | ناشناس

  • لیوان ۱۴۰۱/۱۱/۲۲، 5:7 من اشیاء را به نامِشان صدا می کنم،شب شب است،عِشق عشق استو تو قلبِ مَنی..#ناشناسپ.ن: من از لهجه چشمان تو زبان آموختم و حالا حرف می‌زنم. از تو . . . از آزادی . . .#موسیقی : Hadi Hadadi - Abnormal Sleep ناشناس موسیقی بخوانید, ...ادامه مطلب

  • به وقت پرسه زدن در خیابانی که هم نام توست | ناشناس

  • لیوان ۱۴۰۱/۰۹/۱۳، 13:4 مجتبی شکوری تو یکی از اپیزود‌های رادیو راه از سروش صحت می‌پرسه اگه قرار بود یک سال توی یه جزیره‌ای تنها باشی، صدای چه کسایی رو وقتی که چی می‌گن با خودت می‌بردی؟و من به این فکر کردم که برای یک سال تنهایی جزیره، بی‌شک صدای تو رو با خودم می‌بردم‌؛ وقتی داری بسیار من رو به نامم، به نام کوچکم صدا می‌زنی.#ناشناسپ.ن:به وقت پرسه زدن در خیابانی که هم نام توست، در غم این روزهای خشم و نفرت ...#موسیقی : Sajad Afsharian - I’d like to be your homeland ناشناس موسیقی بخوانید, ...ادامه مطلب

  • گفتم كجایی؟ | ناشناس

  • لیوان ۱۴۰۱/۰۸/۲۱، 18:9 ازم پرسید اگه میتونستی الان هرجایی از جهان که میخواستی باشی، کجا میرفتی؟گفتم كجایی؟#ناشناسپ.ن:وسط میدان آزادی!! ناشناس بخوانید, ...ادامه مطلب

  • بوسه‌های تو  در آزادی را انتظار می‌کشم.... | ناشناس

  • لیوان ۱۴۰۱/۰۸/۱۳، 14:56 همچی،تکرارش خسته کنندست؛جز بوسه.چون فراموش نمیشه.وقتی دل میگه،چشم میبینه،لب میبوسه،مغز ذخیره میکنه،لذتش به یادگار میمونه.#ناشناسپ.ن:بوسه‌های تو در آزادی را انتظار می‌کشم.... ناشناس بخوانید, ...ادامه مطلب

  • صدایت موسیقی آب و آسمان است | ناشناس

  • لیوان ۱۴۰۱/۰۳/۲۳، 13:31 هر وقت چیزی درونِ من شکستصدایِ تو بود که مرمتم کرد..!#ناشناسپ.ن:صدایت موسیقی آب و آسمان است؛ مگر اینطور نیست؟! ناشناس بخوانید, ...ادامه مطلب

  • ​​​​​​​ بهشت در دهانم مزه مزه شد! | ناشناس | منوچهر آتشی

  • لیوان ۱۴۰۱/۰۲/۲۷، 5:0  جوری دستاشو گرفته بودمکه تک‌تک انگشتام لابه‌لای انگشتاش بود.هر انگشتم، سهم خودشو از دستاش داشتاون موقع بود که فهمیدم عدالت چقدر میتونه شیرین باشه ...!#ناشناسپ.ن:اولین بار که با تو دست دادم، از تمام حس‌های پنجگانه‌ام فقط چشایی درک درستی از آن لحظه را داشت.بهشت در دهانم مزه مزه شد! زیر زبانم استدر هر کجا که باشمتا هر کجا برومنام تویک ساقه‌ی تر گندمیک قاچ سیب،یک گل سرخیک برگ سبز نارنج...#منوچهر_آتشی ناشناس منوچهر آتشی بخوانید, ...ادامه مطلب

  • جدیدترین مطالب منتشر شده

    گزیده مطالب

    تبلیغات

    برچسب ها