تو در دل منی و دیگران نمیدانند تو آتشی و من آتشفشان خاموشم #سجاد_سامانی, ...ادامه مطلب
لیوان ۱۴۰۱/۱۱/۲۴، 9:25 امروز ۱۳ فوریه است.از کجا میدانم؟از پرندهای که ۳ سال است روی میزم نشسته است. پرندهای مسی با پتینه فیروزهای که هواخواه و هوادار زیاد دارد و عنقریب است که یکی از همینها - دور از چشمم - پرش بدهند و بقولی من را در خماری اش باقی بگذارند. اما خب؛ به هفت جد و آبادشان خندیده اند و مگر در خواب ببینند که این پرنده جز در کنارمان جایی دیگر خودنمایی کند.از کجا میدانم؟از « پرنده نیستم اما پر خیالم هست / توان بال گشودن به هر محالم هست» که به همین تاریخ امضا کردی و من در صفحه ۱۳۴ کتاب معسومیت - مصطفی مستور قرارش دادهام. از همان تار نیمه بلند موهایت که روی کلمات یله شده است.از کجا میدانم؟از این روزها که گاه و بیگاه در آنها قدم میزنی و میخوانی « وقتی که نشان پری غمگینت را از فروغ میگیری، وقتی که قرار باشد یک قرن برای زیستن کافی باشد ...»#شهرآبانپ.ن:#موسیقی : Gang Violins - This Fire (You Lit In My Heart Will Destroy Us Both)و امروز که بهانه، سالمرگ #فروغ_فرخزاد است که نوشت:نمیدانم رسیدن چیست،اما بیگُمان مقصدی هست کههمه وجودم به سوی آن جاری میشود بخوانید, ...ادامه مطلب
لیوان ۱۴۰۱/۰۴/۱۸، 22:50 آدمها کامل نیستند؛ اما رابطهها میتوانند کامل باشند. مثل روشنیهای تو که روی سایههای من میافتاد و تبدیل به نور مطبوعی میشد که میتوانستیم در کرانهاش بایستیم و جهان را تماشا کنیم. تو یک جایی گفتهای این دوستی چند ساله با این کیفیتی که میدانی و میدانم نباید به سادگی تمام شود. بارها با خودم تکرار کردهام؛ میدانی و میدانم و فکر کردهام به ذهنت در لحظه نوشتن این جمله. انگار ناگفته میدانستی اطمینان متقابل بیش از هر چیز دیگری آدمها را در پیوند با هم نگه میدارد. این جملهی ساده را خطاب به چه کسی میتوانی بنویسی و خیالت راحت باشد که اشتباه نمیکنی و به خطا نرفتهای؟ از خودم میپرسم. و نمیتوانم بگویم آن راهی که رفتیم تا به جمله سادهی تو برسیم چه خوش بود و پر از تمام آن کلمهها که دوستشان داشتیم و دارم هنوز.#نعیمه_بخشی نعیمه بخشی بخوانید, ...ادامه مطلب